انشای پایه ی دهم تجربی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    اشک

    به آسمان تیره ی شب خیره می شوم،ماه را از پشت هاله ای  از اشک هایم میبینم تارو تارتر می شود دیگر نمیتوانم ماه تنها را که تنها امیدش خورشید است را ببینم چشمانم را لحظه ای میبندم ،حس میکنم بر روی گونه هایم مایعی گرم روانه می شود هنگامی که پلک هایم را از روی هم بر میدارم ماه را واظح تر از قبل میبینم دستانم را یه سمت گونه هایم می برم آری اشک هایم بر روی گونه هایم جاری شده اند و بی مهابا پشت سر همدیگر می چکند گویی با یکدیگر مسابقه گذاشته اند و می خواهند به من هشدار روز های سخت گذشته ام را بدهند.

    روز هایی که اگر چه سخت بودند اما گذشتند ولی حال گرچه گذشته اند باز هم بر دل من سنگینی میکنند ، هنگامی کهبه دوران کودکی ام فکر میکنم دلم همچون آسمان شب تیره میشود دوست دارم اشک هایم ببارند و تاریکی دلم را سپید همچو برف که حتی ذره ای لکه ی سیاه برخود ندارد کند.شاید خواسته ی زیادی باشد اما میخواهم لحظه ای به دور از صدای مردم و ترافیک شب با اشک هایم خلوت کنم ،اشک هایی که تنها رفیق تنهایی هایم است ،حال که دلم گرفته است خیلی دوستشان دارم ،دلم میخواهد تا صبح گریه کنم و این اشک ها دله تنگم را برای مادر بزرگم ،پدربزرگم،عمویم,عمه ام  ،روز های کودکی و دورهمی هایمان را مداوا بخشد.

    هنگامی که اشک هایم مهمان چشمانم میشوند آرامش خاصی مهمان قلبم میشود صدای مادرم در گوشم نجوا میکند که انسان با گریه متولد میشود و با گریه آرام میگیرد و با گریه عمرش به پایان می رسد.

    نویسنده:مریم علی اصغر پور

    دست نوشته دانش آموزان ۱۳آبان ممقان...
    ما را در سایت دست نوشته دانش آموزان ۱۳آبان ممقان دنبال می کنید

    برچسب : انشای پایه ی دهم,انشای پایه ی نهم,انشای پایه ی هشتم, نویسنده : 0avazghalam4 بازدید : 123 تاريخ : جمعه 3 دی 1395 ساعت: 0:15