سنگ

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    در آن سوی رود سنگی می بینم . به سویش می روم . در کمال تعجب متوجه می شوم سنگ از وسط شکاف بزرگی برداشته است . مگر می شود؟ سنگ ها نماد استقامتند مگر می شود با آن همه سختی شکاف بردارند؟

    کنارش زانو می زنم . دوست دارم از خودش بشنوم . به دنبال مطالب کلیشه ای دیگر نمی روم . دوست دارم این بار پای سفرۀ دل سنگی بنشینم ک با تمام ابهتش باز تاب نیاورده و رنجی وجودش را ب تاراج کشیده است .

    سنگ نگاه غم بارش را ب افق می دوزد و صندوقچه دل را سخاوتمندانه به رویم باز می کند :" از سه حرفم ، اما سخت تر از انسجام هزاران واژه هستم . وقتی می گویند سنگ، به دنبالش مقاومت، سنگینی و غرور به صف می کشد . وقتی می گویند سنگ ، تندیس استقامت کنارش شکل می گیرد  و همین انتظارات را بالا می برد .

    اما تا به حال شده بگویند سنگ و خاکی را به یاد اورند که وجود لطیف آدمی از آن خلق گشته است؟ شده برای یک بار بیندیشند ک چه می شود سنگ باشد، مگر سنگ ها احساس ندارند؟ مگر ادمی احساس ندارد ک سنگ ها هم بی احساس باشند؟ مگر گیاهان از وجود خاک حیات نمی گیرند؟ پس چرا در برخورد با گیاه محتاط و در رویارویی با من ، مرا قربانی افکار غرق شده می کنند و توپی می شوم در زیر ضربات پای رهگذران .

    خداوند در آغاز افرینش مرا ذره ای افرید در این حیات ، در میان شنزارها تکیه داده بر همدیگر با ساز باد می رقصیدیم . اما روزی آسمان طوفانی شد ، دریا طغیان کرد . آدم طرد شده بود . کنارم نشست ، ضربان قلب زمین بیشتر شد ، اشکان آدم ساحل را به ویرانی کشاند!

    قلب خاک فشرده شد . از درد اشک و آه آدم ، ما نیز سخت شدیم ، آزادیمان را فدای با هم بودنمان کردیم تا غم آدم را فراموش کنیم .

    سنگ یعنی درد یعنی تنهایی... چه کسی می داند که من خدای درد و تنهایی ام ... شده کسی به سنگی توجه کند ؟ شده بگویند مراقب سنگ ها باشید دردشان زیاد است؟ تلنگری بخورند می شکنند ؟ شده بگویند سنگ اگر پودر شود دیگر پاسبان این رود نخواهد بود ؟ شده بگویند سنگ نباشد چه کسی  خواهد شکست تا به گیاهان بیابانی اب رساند و سایه بان حشرات دردمند از بی رحمی گرما باشد؟ اگر سنگ نباشد مگر لطافت معنایی دارد ؟

    مردم می گویند فلانی سنگ و بی رحم است . اما شده پا به خلوت ادم سنگی نهند؟ پای حرف هایش بنشینند . شاید قلبش از حرف های سنگی ادمیان نبض باخته است ، شاید از نگاه کدر مردم خاکی گوشه ای کز کرده و بی حس فقط ضربان می زند؟ شاید این دیوار هایی که میان خودمان  می سازیم بدون دریچه و بدون روزنه ، قلب ها را بی قرار می سازد ؛ چرا که قلب خدای احساس است و این تناقص بیرونی را نمی خواهد و در طلب محبت است .

    که می گوید سنگ اب نمی شود ؟ مگر سنگ نبود که در کربلا خون گریه می کرد ، مگر سنگ نیست که با تمام احساسش  در غم ادمیان داغدار شریک می شود و عزیزان وداع گفته شان را با آرامش در آغوش می گیرد تا مبادا جانوری جسم بی جانش را بیازارد . من همان سنگم که در سنگ کاغذ قیچی ها ، از یک سنگ رو دست می خورم . شکافم را ببین ؟

    به عمق شکافش نگاهی می اندازم . با بهت نگاه ب دیدگان اشکالودش میدوزم ... زمزمه میکند: آری من همان سنگم  که شکاف می خورد تا پرنده ای حصار دفاعی برای فرزند خفته در بسترش داشته باشد . من سنگی ام که لطافت رود هم رحمی به حالم نمی کند . طغیان که کند بر جسم من تازیانه می زند و می گذرد .

    من همان سنگم که چشمانم را می بندم و درد شعله های آتش آدمیان را به جان می خرم ، می سوزم و سیاه می شوم  اما دم نمی زنم تا مبادا آتش آدمیان طغیان کند ، تا مبادا هم دست باد شود و همه جارا به آتش کشد ، تا مباد خاموش شود و گرمایش را از آدمیان دریغ کند .

    من همان سنگم ک شب ها بالشتک خیالی کودکان زاغه نشین می شوم ؛ سنگ دفاعی کودکان فلسطینی می شوم . آری من سنگم ، قصاص می شوم به حکم استقامتی ظاهری .

     

    mina.g

    دست نوشته دانش آموزان ۱۳آبان ممقان...
    ما را در سایت دست نوشته دانش آموزان ۱۳آبان ممقان دنبال می کنید

    برچسب : سنگاپور,سنگسار,سنگ کلیه, نویسنده : 0avazghalam4 بازدید : 90 تاريخ : جمعه 3 دی 1395 ساعت: 0:15