دست نوشته دانش آموزان ۱۳آبان ممقان

متن مرتبط با «انشای دانش آموز کلاس دوم دبستان» در سایت دست نوشته دانش آموزان ۱۳آبان ممقان نوشته شده است

دست نوشته دانش آموزان دهم حسابداری

  • کلاس ادبیات به نام چاشنی بخش زبان هاتلاوت بخش معنی در بیان هاهمیشه برای رسیدن به کلاس ادبیات لحظه شماری میکنم.ادبیات برای من هماننددوستی است که از جان برای آدمی عزیزتراست.من با ادبیات زندگی می کنم همه ذوق و شوقم با خواندن بیتی شعر به اوج خود می رسد.کلاس های ادبیات همچون تیری که هرلحظه دوست دارد سریع, ...ادامه مطلب

  • اطلاعیه قابل توجه دانش آموزان پایه دهم

  • اطلاعیه قابل توجه دانش آموزان پایه دهم توجه      توجهالسلام علیکمبه احترام تمام آتش نشانان به خصوص آتش نشانان شهید حادثۀ ساختمان پلاسکو ، تصمیم گرفته ام یک دورۀ مسابقۀ انشا نویسی با بهره گیری از روش « جانشین سازی » در بین دانش آموزان پایۀ دهم برگزار کنم . @atashneshananeshahid در این مسابقه فقط دانش, ...ادامه مطلب

  • انشای صفحه ی 36 نگارش پایه ی دهم تجربی

  • اشک اشک یعنی دنیای کودکانه ی دختری که عکس پدر شهید خودرا در سینه میفشارد و عاشقانه میگرید تا ناله هایش سر به فلک کشد،دختری که در بازی زندگی کارگردان ماهری است او همان کسی است که در فیلم زندگیش بازیگران زیادی برگزیده است ولی این پدر است که همیشه به عنوان قهرمان زندگی فیلمش نقش آفرینی میکند آری او فیلم را آغاز میکند بدون هیچ باکی،اما هیچ زمانی در خیالش نمیگنجد که شاید این بار نقش آفرین فیلمش برای همیشه از زندگی کات شود . در کنج اتاق اشک میریزد گویا شب پدر را در خواب دیده است ، عاشقانه اورا می ستاید و اشک میریزد و با پدر خود دردودل میکند و میخواهد پرنده ای داشته باشد تا به سوی آسمان معشوق پر بگشاید و دلتنگی های کودکانه اش را این بار به پدرش برساند .آری!!کاش پدر بود و اشک های اورا پاک میکرد و قلب کوچکش را در سینه میفشرد. دختری که شب را به امید پدر میخوابد ولی صبح روشن را به این امید شروع نمیکند .شب هایی که شکایت میکند از دخترکی به خیال پدر خوابیده ولی بالش پنبه ایش پر از اشک های بر گونه جاری شده اند. اشک یعنی ریسمان خودرا چنان به ریسمان معشوق گره بزنی که در مقابل سجود بر او احساست جاری شود,انشای صفحه ی 31 نهم,انشای صفحه ی 23 هشتم,انشای صفحه ی 24 نهم ...ادامه مطلب

  • انشای نگارش دهم تجربی

  • اشک در کنج تنهایی شبم گوشه ای از اتاق سردو تاریکم تکیه بر بالشت تنهایی ام روی تخت سرما دیده ام کاغذی روی زانو های بغل گرفته ام و آهنگی آرام در گوشم و با خودکاری از جنس غرور در دستم شروع به نوشتن میکنم آرام و مرتب؛اتاقم پر است از خالی روبه رویم نوشته ایست که داغ میگذارد بر دل شکسته ام نوشته ای که مرا یاد هزاران خاطره ی تلخ و شیرین می اندازد با هربار دیدنش دلم تنگ تر میشود و قطره های اشکم از چشمان خیره مانده ام بی اختیار همانند مروارید هایی غلطان بر گونه هایم میریزند ،متوجه اشکهایم میشوم دفترم را خیس کرده اند عجب اشک های بی ادبی دارم خودرا دعوت کرده و نکردهمهمان دفترم کردند...    در تعجبم چه اتفاقی برایم افتاده !طوری میگریم گویی اشک تمساح میریزم یکی نیست بگوید آخر دختر حسابی ،برای چه میگریی ؟خودم هم نمیدانم اشک شوق میریزم یا اشک غم ،اشکم اشک دلتنگیست یا اشک دوری یا که اشک الکیست یا که دارم پیاز پوست میکنم و اشک ، اشک آن است و خود بی خبرم...                                                                                           حال و هوای شب را دوست دارم در کمال آرامشی که به آدمی میبخشد,انشای نگارش دهم ...ادامه مطلب

  • انشای پایه ی دهم تجربی

  • اشک به آسمان تیره ی شب خیره می شوم،ماه را از پشت هاله ای  از اشک هایم میبینم تارو تارتر می شود دیگر نمیتوانم ماه تنها را که تنها امیدش خورشید است را ببینم چشمانم را لحظه ای میبندم ،حس میکنم بر روی گونه هایم مایعی گرم روانه می شود هنگامی که پلک هایم را از روی هم بر میدارم ماه را واظح تر از قبل میبینم دستانم را یه سمت گونه هایم می برم آری اشک هایم بر روی گونه هایم جاری شده اند و بی مهابا پشت سر همدیگر می چکند گویی با یکدیگر مسابقه گذاشته اند و می خواهند به من هشدار روز های سخت گذشته ام را بدهند. روز هایی که اگر چه سخت بودند اما گذشتند ولی حال گرچه گذشته اند باز هم بر دل من سنگینی میکنند ، هنگامی کهبه دوران کودکی ام فکر میکنم دلم همچون آسمان شب تیره میشود دوست دارم اشک هایم ببارند و تاریکی دلم را سپید همچو برف که حتی ذره ای لکه ی سیاه برخود ندارد کند.شاید خواسته ی زیادی باشد اما میخواهم لحظه ای به دور از صدای مردم و ترافیک شب با اشک هایم خلوت کنم ،اشک هایی که تنها رفیق تنهایی هایم است ،حال که دلم گرفته است خیلی دوستشان دارم ،دلم میخواهد تا صبح گریه کنم و این اشک ها دله تنگم را برای مادر ب,انشای پایه ی دهم,انشای پایه ی نهم,انشای پایه ی هشتم ...ادامه مطلب

  • انشای دانش آموزان پایه ی دهم تجربی

  • آیا ماه همان پدر است که شب ها رویش را میبینیم؟ در شبی تاریک که آسمان خسته از تکاپوی روز شده است و اکنون آرام شده و آرامش را به ما هدیه می دهد؛کنار پنجره ی خانه نشسته بودم و غرق در رویاهای خویش خیره به ماه بودم انگار که تنها جسمم در این دنیا است و روحم درگیر چیز دیگری در آن سوی ابرهاست. به ماه تابان که در دل آسمان تیره ی شب لانه کرده است خیره میشوم ،لحظه ای عکس رخ پدرم را بر روی آن می بینم در دلم شوری به پا می شود این شور به خاطر دلتنگی دیدن اوست؛اورا از وقتی که سپیده ی صبح نمایان می شود و خورشید فروزان نورش را در زمین هدیه میکند ندیده ام...آری دلتنگش هستم ،دلتنگ قامت خمیده اش که درد و پیچ و خم زندگی قد استوارش را خم کرده است. شروع به حرف زدن با ماه را کردم چقدر حرف زدنش شیرین است ،گویی طرز حرف زدنش هم همانند پدرم است؛در عمق چهره اش لبخندی پدیدار است همان لبخندی که از زور خستگی بسیار کمرنگ است ؛به این زیبایی ماه که چهره ی خندان و مهربان پدرم را در خود جای داده است غبطه میخورم به اینکه توجه هر بیننده ای را به خود جلب میکند. دلم میخواهد شتابان به نزدیکی ماه بروم و آن را در آغوش بگیرم و بو,انشای دانش آموزان,انشای دانش آموزان ابتدایی,انشای دانش آموز کلاس دوم دبستان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها